من ....خخخخخخ

یه بارم زنگ زدم خونمون مامانم گوشیو برداشت صدامو کلفت کردم گفتم : از مدرسه ....مزاحمتون میشم , منزل آقای .... ؟؟
مامان :بله بفرمایید من خانمشون هستم
من :خانوم سارا..... بچه شماست؟
مامانم : یا خدا باز چه گندی زده این ذلیل مرده ؟؟ :((((
من : سارا خانوم تو قرعه کشی مدرسه برنده سفر به مشهد مقدس شدن , میخواستم ببینیم دختر خوبی هست ؟؟ به درد بردن به این سفر میخوره ؟؟
مامانم : ^_^ قربون بچم برم یه تیکه جواهره , نماز و روزش رو همیشه به جا میاره
اینقدر مهربونه بچم ,فقط تا موز میبنه مثل حیون وحشی بهشون حمله میکنه ^_^
پاکه , معصومه , دلیل زندگی من و باباشه , قربونش برم مثل میمون دلقک بازی درمیاره تا ما بخندیم ^_^
من : وای ننه تو که اینقدر منو دوس داری چرا بروز نمیدادی ؟؟
مامانم :سارا تو ای خاک تو سرت گوساله ,حالا منو دس میندازی؟؟بزار بابات بیاد نشونت مید ذلیل مرده خاک تو سرت دلقک ,خدافظ
من : الو الو الو ننه غلط کردم ببخشید
نتیجه گیری اخلاقی : شروار کردی صولتی بابا بزرگم تو حلق ویروس32


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
ای خودااا



امرو داشتیم نهار میخوردیم که مامانم یکی از اون لبخندای خطرناکشو زد :(((
ینی از اون لبخندا بود که آرامش قبل طوفان رو نشون میدادا :(((
داداشم : الهی شکر,مامان گلم دست درد نکنه من سیر شدم بابا خدا به فریادت برسه الفراررر
من و بابام:‎ 0‎_o ‎0‎_o ‎
منم آب دهنمو قورت دادم ,مامانی من گشنمه ها ولی خو کوفت بخورم از جونم که سیر نشدم الفراررر
بابام : ♫♫♫♫♫ ( ینی داره سوت میزنه و به در و دیوار نگاه میکنه )
مامان : برگردیدددد سررر سفره ه ه ه
یا جد جنیفر لوفز :((( خودایا خودت به خیر کن
مامانم : یه دست بند طلا دیدم اینقد خوجگله ^_^ تا فردا بعد از ظهر وقت دارید 0‎_o
نیم ساعت بعد :
من :دی : بابا برو از خدا بترس به خدا صد تومن بیشتر ندارم خو چرا زور میگی
داداشم : بابا منم پنج هزار تومن با یه بسته آدمس موزی دارم
بابام :خاک تو سرتون بترسید از روز رستاخیز د لامصبا اگر براش نخریم فردا شب باید تو جوب بخوابیم
خو پدر من تو زن ذلیلی چرا پولای منو میگیری, ای خودااا


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
سارا آشپز باشی ^_~

امروز‎ ‎‏ داشتم ماست و ترشی و دوغ و نوشابه با برنجو سوپ میخوردم بابام یه نگاه عاقل اندر
صفیحانه بهم کرد یهوو سرشو کوبوند تو دیوار و زد زیر گریه ^_^
فکر کنم از خلاقیتم خیلی خوشش اومد که نتونست احساساتشو کنترل کنه ^_^
سارا آشپز باشی ^_~


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
تولد مارا باش هعی خدااا خخخخخخ


چوب جاروی هری پاتر تو حلقم اگه خالی ببندم: تولدم بود دارم به ترتیب دارم کاغذ کادوها رو بازشون می کنم:
بابام:ی گوشی اکسپریا روش نوشته :200 بهت بدهکار بودم,الانم 200 تومنشو من دادم بقیه قسطاشو باید خودت بدی صداشو در نیار ,بخند
مامان:100 تومن پول با ی کاغذ:سارا اینو الکی گذاشتم جلو مهمونا آبرو ریزی
نشه,خرجش نکنیا پول برق و گازه الانم تابلو نکن بخند)من!!!
خونواده عمه:ی ظرف شیشه ای آجیل خوری(وااای عاشقشم!)
خونواده دایی:ی دست پارچ ولیوان خارجی(اینجا که رسید قلبم تیر کشید)
داداشم:دسته پلی استیشن(واسه خودش گرفته بود گوسفند)
خونواده عمو:ی ساعت دیواری با 50تومن تراول( ساعتو زدن پذیرایی پوله
هم تقلبی از آب درومد)
خاله:اتوی برقی(=واجبتر از نون شب برام!)
دایی : آبمیوه گیری(=قلبم,جیگرم,
مایه حیات!)
مام بزرگ:ی ماچ آبدار(صورتم خیس شد,دندون مصنوعیاش هم افتاد تو لباسم)
بابزرگ: ی پس گردنی با جمله ی"کره خر"بزرگ شدیا!
هیچی دیگ امسالم گاز و یخچال بیارن جهیزیم کامل می شه ایشالا!!!


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
قرش بدهههههه




دقیقا سوم مهر بود, کلاس شیشم بودیم یه بار که طبق معمول داشتیم با بچه ها تو کلاس می زدیم و می رقصیدیم....(زنگ قبل معلم ریاضی نیومده بود,مام کلاسمون پایین بود جای پرت )
بچه ها همه دست دست دست دستا شله...
منم همینطور پشت در وایساده بودم و می گفتم دختری دختری ..دختری رو دیدم که خجالت لت لت میکشه دور لبش یه خط باریک ریک ریک میکشه حالا این دوسته منم همش کرم می ریخت دور من می چرخید می رقصید...بعدم از کلاس رفت بیرون که آب بخوره ...مام همینطور داشتیم ادامه می دادیم که یهو در کلاس باز شدمنم به هوای اینکه دوستمون گفتم اومدی بالاخره ....
بیا وسط قرش بده... قر قر قرش بده لامصبو....
همینطورم داشتم به رقصیدنم ادامه می دادم که یهو تو چرخشی که کردم چشمم خورد به معلممون !!!
جاتون خالی چنان چکی خوردم که نگو...!!!!
لامصب خعععععلی درد داشت,بچه ها بزنیدش!!!


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
بابای مارا باش خخخخخخ



بابام خیلی منو اذیت می کنه و سر به سرم میذاره اما به نظر من احترام به پدر واجبه و در هرشرایطی باید احترامش رو حفظ کرد,منم که میشناسید چقد بچه ساکت و با ادب و مظلوم و آرومی هستم,اصن آزارم به حلق کسی نمیرسه...!!!هههع
خلاصه دیروز دوباره گیر داد و محکم زد تو گوشم, منم خم شدم دستش رو بوس کردم (تواضعم تو پایین   فکتون)و در همین حین گوشیش رو از جیبش پیچوندم و اسم خودم رو توی گوشیش به Iran cell تغییر دادم وتا شب بهش پیام میدادم:
((((مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک )))
و پدر ساده من در جواب هی می فرستاد :((معلول ذهنی باباته,چرا فقط به من می فرستید آخه؟؟))
واینگونه بازهم با یه تیر دونشون زدم!
خدایی شب قیافش دیدنی بود اومده بود خونه!!براش تعریف کردم اولش همه تو خونه خندیدیم ولی آخرش دوباره یه چک دیگ خوردم!!
و من در این لحظه بهشت رو زیر دست پدرم دیدم,جاتون خالی خیلی چسبید!!



تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
اینه بیشعوررررررررررررر

بعضی وقتا یه آهنگ شاد میذارم میرم دم آینه یه قر کمر ریز مجلسی میام بعدش تو آینه به خودم نگاه میکنم می بینم وااای چقد خوشگلم من....
یهووو جو میگیره کلی ژست میگیرم با گوشی از زوایای مختلف از خودم کلی عکس می گیرم ....
بعدشم میرم رو مبل عکسامو نگاه کنم...
خب اولی رو شبیه "آرنج بزغاله" افتادم
دومی رو شبیه "زیر بغل مار"افتادم
سومی رو شبیه "آفتابه توالت"افتادم
چهارمی رو شبیه"نیم رخ چنگال" افتادم(تیکه هام تو لوزوالمعده تون)
اصن یه وضعیه ....بقیشو بگم جیگرتون کباب میشه, یه بغضی الان گلومو گرفته که نگو....
آینه کصافط بیشعور مرا گول زد!!!!
تعجب نکنید دکترامو ازم قطع امید کردن


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
خانوم مهندسماااا خبر داری خخخخ


.... توی در و همسایه همه فکر می کنن من ته زبان انگلیسیم وخانوم مهندس صدام میکنن!!!هههع
منم که کصافطه مرض هر جا فرصت گیرم بیاد با بر وبچ تیکه های چرت خارجی میندازیم بخندیم اون بنده خداها هم که از خدا بی خبر فکر میکنن جدی حرف میزنیم!!!
خلاصه چن روز پیش با "دوستم" رفته بودیم ختم , حالا مکالمه من با بابای همسایمون(50سالشه طرف) موقع خدافظی:
همسایه:سارا خانوم حالا تشریف داشتین
من:مرسی حاجی باید بریم وبلاگم دیرمون شده مگه نه بیشتر می موندیم
همسایه:با چی میریدخانوم  مهندس؟وسیله هستا تارف نکن
من:نه دستت درد نکنه حاج آقا با مترو می ریم راحت تریم,خلاصه با ماشین ترافیک و این حرفاس دیگ.... رفتم اونجا حتما میگم بچه ها اون خدا بیامرزو لایک کنن
همسایه:دستت درد نکنه پسرم خدا اموات شما هم لایت(لایک) کنه!!!
فکرشو کنید...با مترو میرم وبلاگ!!!
خب دوستان پرسیدن دوستت اونجا چه نقشی داشت پس؟؟؟
بعله سوال کاملا جالبی پرسیدن, نقش شلغم


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
عجباااااااااااخخخخخخخ






!!! با دوستم بیرون بودم مامانم بهم زنگ زد:
مامانم:سلام دختر گلم,سارا جان کجایی عزیزم؟
من: سلام,با منی مامان؟؟؟پیش زهرام
مامانم: عزیزم ناهار برات ماکارونی درست کردما که خیلی دوست داری,زود پاشو بیا خونه خداحافظ!!!
یه نگاه به گوشی کردمو گفتم خدافظ!!!
(یه لحظه فکر کردم مریضی لا علاج گرفتم که اینقدر تحویلم میگیره!!!)
خلاصه سر سفره اینقدر تحویلم گرفت و مثل پروانه دور سرم چرخید خر کیف شدم و تو عالم ملکوت داشتم سیر می کردم....
هیچی دیگ,وقتی از عالم ملکوت اومدم بیرون دیدم
4تا فرش 6متری شستم....
کل خونه رو جارو کردم
ظرف ها رو شستم
پله ها رو طی کشیدم....
شیشه ها رو پاک کردم و


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
یکی دیگه از فانتزیام هههه


یکی دیگ از فانتزیای معکوسم اینه که برم صورتمو بشورم بعد با قیافه داغون و خسته به آینه خـیره بشم بگم سارا دیگ اینجا آخر خطه,بعد یهو داد بزنم نــــــــــه !!!
بعدش با مُـشت بزنم آینه روبشکونم و سرم رو بذارم رو میز (لامصب خـعلی کلاس داره مـث تو فیلما)
بعد یهو بابام بیاد و بگه زهر ماره نه,کوفته نه,ای مرض و نه,اسکله سادیسمی چرا آینه رو میشکونی,بزنم صدای سگ بدی؟؟؟
بعد من زل بزنم تو چشاش بگم,لعنتی....
منو از زدن میترسونی؟؟؟
من دیگ آخر خطم...,برو از خدا بترس... و در کمال ناباوریی بابام کمربندو بکشه بیرون اینقدر منو بزنه که صدای سگ بدم جنازمو ببرن سمت افق!!!
خب خدارو شکر این فانتزیم هم به خوبی و خوشی آخرش مردم


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
موجود درون ههههه

اعصابم خورده میخام پاچه یکی رو بگیرم پس سگ درونم زندس!
صبحونه ی عسل کامل میخورم,خرس درونم هم زندس!
میرم اتاق یادم میره چی میخاستم,اسکل درونم هم زندس!
مگسو رو هوا میزنم,قورباغه درونم هم زندس!
چمن میبینم میکنمش,بز درونم هم زندس!و....کلا باغ وحشیم به تنهایی!
خخخخخ


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
توروخدااگه قصدازدواج داری



توروخدااگه قصدازدواج داری بهم بگوخودم میخوامت التماست میکنم چراحرف نمیزنی باهام? هرموقع میبینمت ساکتی چرا؟زود باش تا مامانم نیومده ی چیز بگو
‏(مکالمه ی پسرخاله ی گودزیلای۶سالم با مانکن داخل مغازه‏)


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
یکی از فانتزیام


‏ یکی از فانتزیام اینه بغل ی بادجه تلفن وایسم تا ی خانوم اومد بغلم بگم:همین که گفتم یا بیست میلیونو میارید یا دیگ بچتونو زنده نمیبینید,بعدش تلفنو محکم بکوبم و رد شدنی ی زیر چشی به بچه اون خانومه نگاه کنم.یعنی به آرزوم میرسم؟
 
خنده


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
توجه هه هه



توجه‏)‏
بابام عادت داشت هر وقت براش اس میومد صدام میکرد میگفت سارا بیا اینو بخون برام،منم حرصم میگرفت چون تابلو بود الکی میگه،منم به فکر این بودم که ترکش بدم اینا مجرم نیستن مریضن.
ی روز که کلی مهمون داشتیم:

بابام:سارا دخترم بیا این پیامک رو بخون
منم با صدای بلند:رضا شب داری میای خونه ی بسته مای بی بی بخر!‏
یهو کل مهمونا ترکیدن از خنده
چشای بابام قبل از مشت مامانم تو صورتش:‏(‏0.0)
چشای بابام بعد از مشت مامانم؟(‏o.x)
چشای من بعد از رفتن مهمونا:‏(‏x.x)
هیچی دیگ الان دارم با خط بریل تایپ میکنم براتون!عوضش بابام علاوه بر اس ام اس،فتوشاپ،کار با اینترنت هم یاد گرفته


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
جوک حیوانات

گرگه میره درخونه شنگول منگول زنگ می زنه:
_منم منم مادرتون...
شنگول:مادر ما دوساله فوت کرده شوخی مادر نکن
_خدا بیامرزش شرمنده نمیدونستم,خب منم منم پدرتون...
شنگول:آخه اسکل کدوم داستان در مورد بابای ما خوندی؟بچه که بودیم زن گرفت رفت داخله خارج مارو تنها گذاشت.
_عجب نامردیه,خب منم منم عموتون؟
*عموم که پارسال رفت زیر 18 چرخ کتلت شد.
_ای بابا,خب منم منم داییتون؟
*اونم که معتاد شده بود شیشه میزد از تو جوب پیداش کردیم مرد.
_منگول و حپه انگور نیستن؟
*حپه که دانشگاه نیوکمپ مسی بارسلون قبول شد فرار بزها شد رفت خارجه خارج,منگولم
که شوهرش گاوه اصلا با ما رفت و آمد نداره,منم که شوهرم تزریقی بود ازش ایدز گرفتم,بذار درو باز کنم بیای تو حالا دم در بده بیا ی نون و علفی چیزی پیدا می شه خونمون.
_نه مرسی باید برم واقعا متاسفم,کمکی از دست من برنمیاد؟
*نه به تو ربطی نداره, فقط برو
_ما نفتیم خودااافیظ
*بچه آ اسکل باورش شد رفت دیگ نترسید,نقشمون گرفت.
اگ بی مزس ببقشید دیگ,تخیلم تا اینجا می رسید!


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
نمیدونم چی بگم خخخخ

توی همایش روابط زناشوئی ، سخنران از خانمهای حاضر در جلسه خواست تا در همون لحظه به شوهراشون با اس ام اس بگن " عاشقتم " و بعد جوابها رسیده رو بلند در سالن بخونن :
حالا به تعدادی از جوابها توجه کنید :
1- با من بودی ؟؟؟؟!!!
2- متوجه منظورت نمیشم ؟
3- باز ماشین رو کجا کوبوندی ؟
4- چقدر پول لازم داری حاشیه نرو .
5- چیه باز امشب مامانت اینا دعوتن خونمون ؟
6- یه راست برو سر اصل مطلب .....
7- یا خدا باز چه دسته گلی به آب دادی ؟
8-شما !
یعنی من هلاک این شماره 8 شدم که اینقدر عاشق زنشه...


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
نون هههه

یکی نون خوشگلیشو میخوره ...
یکی نون بازو ...
یکی نون عقل و هوش ...
منم که نون و ماستمو میخورم
بفرمایید نون و ماست


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^
اتش سوزی خخ




رفتم در خونه هر چی در زدم کسی درو باز نکرد . زنگ زدم بابام میگم : په کجایید شوما ؟
برگشته میگه : اااا بابا ما داریم میریم خونه عموت شهرستان دیدی یادمون رفت ترو ببریم
من :0_o
بابام : خانم دیدی گفتم : احساس میکنم یه چیزی جا گذاشتیم یا یه کاری رو انجام ندادیم
مامانم : چی رو ؟؟ به گلا آب ندادی
بابام : نه خانم اونو که یادم بودسارا رو یادمون رفت بیاریم ^_^
من : پدر من مگه چند تا بچه داری که یکیشو یادت رفت ببری ؟؟؟ تا بیایت من از گسنگی میمیرم
بابا : خوبه خوبه دیگه گوه خوری نکن برو خونه خالت ما دو سه روزه میاییم خدافظ
زن همسایمون اومد بیرون منو دید گفت : سارا پشت در موندی ، مامان بابات رفتن شهر خرید گفتن اگر تو اومدی کلیدارو بهت بدم ((((-:
منم که ناراحتم اخمو شده بود م که بابام عنم کرده ده دقیقه بعد سیم کارت رایتل جدیدم رو گذاشتم رو گوشیم زنگ زدم بابا صدامو کلفت کردم
من : با صدای لرزون سلام آقای بوق من عزیزی هستم (همسایمون) آقا خونتون آتیش گرفته کجایید شما ؟؟؟
بابا : یا قران عزیزی راست میگی ؟؟
من : (با صدای ترسیده ) دروغم چیه سریع بیایت منم زنگ میزنم آتیش نشانی خدافظ
سریع سیم کارت رو عوض کردم بابام زنگ زد رو گوشیم
من : اوه مای گاد ، اوه مای گاد ، واتر بیارید واتر بیاریت ^_^
بابام :توله سگ داری چی میگی ؟؟
من : بابا داشتم به زبون مادریم میگفتم وای خدای من آب بیاریت ، بابا میگن : آدما تو لحظه های حساس و ترسناک به زبون مادریشون حرف میزنن ، از اول میدونستم من خارجیم منو از تو لندن دزدیت ؟؟ چطور دلتون اومد منو از خانوادم جدا کنید ؟ درست من خیلی خوجگل بودم ولی چطور دلتون اومد ؟؟خخخخ
بابام ؟ گه نخور توله سگ مگه وقت شوخیه میگن خونه آتیش گرفته
من : آره بابا داریم خاموشش میکنیم که دیدم سر کوچه از ماشین پیاده شد دون دون اومد طرفم (-: وقتی رسید یه نگاه به خونه سالم کرد یه نگاه به من کرد منم مثل فیلم وسترنا آروم رفتم کنرش دستم رو گذاشتم رو شونش گفتم : بابا خواستی خیتم کنی خیتت کردم و الفرارررررررررر
بابام :سارااااااااا کشته ای توله سگ
من : بابا گوه خوردممممممم بابا جوونی کردم بابا ببشقیددددد ، الانم دارم تو جوب واستون پست میزارم ^_^


تگ:
یک دختــــ*ــــــر شیطون ^_^

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: